شاید برای شما اتفاق بیوفتد
شاید برای شما هم اتفاق بیافتد…
شاید برای شما هم اتفاق بیافتد…
بسم رب الشهدا و الصدیقین دلم را به آسمان ها می سپارم تا نوشته هایش را به تو نشان دهد تا شاید دفتر قلبم را ورق بزنی و گوشه ای از آن را بخوانی پس برایت می نویسم ، از دل غریب خود برایت می نویسم ، آری خیلی دلم می خواست با تو بودم در میان ابرها ، پیش خدا بودم نمی دانی که چقدر برایت دلتنگم، اشک هایم سرازیر است ای شهیدم، می خواهم با تو صحبت کنم اما با چه زبانی ؟!… با این زبانم که پر از گناه است؟نه نمی توانم! چگونه می شود مهمان آسمان باشم و با زبان زمینی خود صحبت کنم نمی دانم ، چه کنم ؟ پس با زبان کودکی ام برایت می نویسم چرا که به آسمان نزدیک تر است وقتی کوچکتر بودم، مادرم همیشه از تو می گفت ، از خوبی هایت، از نماز شب هایت، از وفاداری هایت و بالاخره از گذشت و ایثارت … من از تو فقط همین ها را به یادگار دارم هر صبح تصویر تو را می نگرم تا شاید تو هم به من نظری کنی مادرم می گفت تو هر پنجشنبه وقتی که به مدرسه ی طلبه قم می رفتی به خانه ما هم سری می زدی . نمی دانم، آیا الان هم می آیی؟ حتما ، تو می آیی . باور کن ، هر پنجشنبه عطر وجودت را حس می کنم اما چرا نمی بینمت ؟ چرا صورت پر نورت را برایم نما یان نمی کنی ؟ می دانم ، این تقصیر چشم های من است. آن قدر گناه کرده ام که این گناهان چون پرده ای روی چشم ها یم شده اند و من تو را نمی بینم ای کاش دستم را می گرفتی تا این قدر احساس تنهایی نمی کردم . ای شهیدم ، تو اتینک در آسمان ها ماه مجلس شده ای عین ستاره ها چه زیبا می درخشی خوش به حال آن شبی که تو به آن نور می دهی تو به آن آرامش می دهی ای کاش من هم شب ها به جای خفتن در زمین در آسمان ها بودم.
گفت : حاج آقا! من شنیده ام اگر انسان در نماز متوجه شود
که کسی در حال دزدیدن کفش اوست، می تواند نماز را بشکند
و برود کفشش را بگیرد، درست است حاج آقا؟!
شیخ گفت : درست است آقا.
نمازی که در آن حواست به کفشت است، اصلاً باید شکست …!
ضد انقلاب در کردستان نیرو های زبده سپاه رو شناسای می کرد بعد برا سرشون جایزه می گذاشت
وقتی محمود کاوه به کردستان آمد،دو هفته بعد اسمش رفت تو لیست سیاهشان !!!
برای سرش سه هزار تومان جایزه گذاشت !!!
یک ماه بعد سر کاوه را پانزده هزار تومان می خرید چند ماه بعد در عملیات آزاد سازی بوکان،
قیمت سر محمود کاوه به دو میلیون تومان رسید!!!!!!!
پی نوشت : سر مارو چند قیمت میزارن؟؟
خودم ک هیچی نمی ارزم جدی میگم…
و او دست و لباسش سیاه و من دلم سیاه؛ و چقدر فرق است بین سیاهی من و او …